اتانازاتاناز، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

نفس مامان لیلا

ماه محرم

  یا امام حسین خودت میدونی همیشه و همه دعاهام توش آتانازه ازت میخام دخترم همیشه خندون باشه ، تنش همیشه سالم باشه .  آتاناز جونم یادمه اکثراً تاسوعا و عاشورا M ( شهر پدریت )بودم اونجا واقعا خیلی حس خوبی به آدم دست میده انگار ماه محرم واقعی همونجاست ، عزیزم یادمه با مامان جون و اولدوز جون میرفتیم یکی از مسجداش که اسمش یادم نیست سیب زمینی نذری میخوردیم خیلی میچسبید اگه رفتی حتمابخور .  عزیزم من که عاشق غذای نذری هستم پس یه لقمه هم جای من بخور .الهی من فدای تو بشم بوس بوس بوس بوس بوس ...
21 آبان 1392

..... عزیزم.....

آتانازم: گاه می اندیشم چندان مهم نیست که از دنیا چه داشته باشم همین مرا بس که شامل لطف ایزدم و تو را دارم که زلالتر از بارانی عروسک قشنگم دوستت دارم   ...
12 آبان 1392

اولین هدیه دختر نازم به مامان لیلا

  خدا نقاشیت کرد و به دیوار تماشا زد . خدا رنگ تو را روی تمام دیدنیها زد . گلم از بابت کادوی قشنگی که واثم گرفتی ممنون ، اگه بدونی چقدر بهم اومد و اگه بدونی چقدر شادم کردی. کادو تولد ( شال سبز ). خدایا شکرت بخاطر همه وقتایی که بهمون رحم کردی با اینکه شاید لایق رحمتت نبودیم .                                                 
11 آبان 1392

تولد مامان لیلا

ـسالگرد حدوث بوجود آمدن موجودی عجیب (من) گرامی باد ********* ــ حادثه هیچ وقت خبر نمی کند و من ٣٢سال پیش اتفاق افتادم...   ٨ آبان به عبارتی و روایتی تولد من است ... روايتي كه بس سري دراز دارد... هرچه باشد باعث می شود سال برای ما بارها تکرار شود . وامروز بهانه ي تكرارم ،منم... تكراري كه از خدا ميخواهم سال بعد همين موقع برايم زيباترين تكرار باشد... تكراري كه از پس آن برايم رشد معنوي و بلوغ فكري به ارمغان بيآورد.... تكراري كه اجرش برايم مني آگاه تر و درست تر باشد... و در آخر تكراري كه پشت جمله هايم خدارا شكر باشد... عشق من ، ملوسکم امروز تولد مامانته نمیخوای تبریک بگی پس منم میخورمت...   آتانازم خیلی دو...
8 آبان 1392
1